تاريخ : دوشنبه 23 آبان 1401 | 6:56 PM | نویسنده : نوشین

به تو از تو می‌نویسم به تو ای همیشه در یاد ای همیشه از تو زنده لحظه‌های رفته بر باد...

وقتی که بن‌بست غربت سایه‌سار قفسم بود زیر رگبار مصیبت بی‌کسی تنها کسم بود...

وقتی از آزار پاییز برگ و باغم گریه می‌کرد، قاصد چشم تو آمد مژده‌ی روییدن آورد...

به تو نامه می‌نویسم ای عزیز رفته از دست ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست...
ای همیشگی‌ترین عشق در حضور حضرت تو ای که می‌سوزم سراپا تا ابد در حسرت تو...

به تو نامه می‌نویسم نامه‌ای نوشته بر باد که به اسم تو رسیدم قلمم به گریه افتاد...

ای تو یارم روزگارم گفتنی‌ها با تو دارم ای تو یارم از گذشته یادگارم...

در گریز ناگزیرم گریه شد معنای لبخند ما گذشتیم و شکستیم پشت سر پل‌های پیوند...

در عبور از مسلخ تن عشق ما از ما فنا بود باید از هم می‌گذشتیم برتر از ما عشق ما بود...



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 89
برچسب ها :

تاريخ : سه شنبه 3 آبان 1401 | 12:35 AM | نویسنده : نوشین
چقدر این روزا نوشتن سخته...همه چیز غیرقابل تحمل شده و زندگی در غیرعادی ترین حالت خودش در حال گذره و ما تظاهر به عادی بودن می کنیم...هر حرفی بزنی و هر موضعی بگیری میشی مسئول جان و سلامت روان یه عده دیگه که چرا گفتی چرا نوشتی چرا رفتی.......هیچوقت افکارم آنقدر بی ادب نبوده...

امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 81
برچسب ها :

تاريخ : دوشنبه 23 آبان 1401 | 6:57 PM | نویسنده : نوشین

من از جستجوی خودم به تو می‌رسم...

به گمانم من گم شده‌ام...

در لابه‌لای نبودن‌هایت...

پیدایم کن...

دیرگاهی‌ست کسی در من نمی‌خندد...

و این آدمک که می‌بینی...

جز مشتی آه و خیال چیزی نیست...

پیدایم کن...

تا این منِ گمشده‌ام پیدا شود...

و با لبخندت تمام گلدان‌ها به گل بنشینند...

م ماه طرح لبخند تو را بگیرد...



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 83
برچسب ها :